من آرزو کردم ...
من آرزو کردم …
من آرزو کردم …
اثبات حضرت مهدی (عج) در قرآن کریم
در قرآن آیاتی در موضوعاتی مثل: حتمی بودن غلبه ی نور الهی، نوید این که دنیا به دست مؤمنان خواهد افتاد و خدا دینشان را پابرجا خواهد ساخت، ترس، آنان را به امنیّت و آرامش بدل خواهد کرد، زمین را بندگان صالح خدا به ارث خواهند برد و غیره وارد شده است.
« خداوند به کسانی که ایمان آورده اند و اعمال صالح انجام داده اند وعده می دهد که آنها را خلیفه ی روی زمین قرار خواهد داد. همان گونه که به پیشینیان خلافت روی زمین را بخشید و دین و آیینی را برای آنها پسندیده، پابرجا و ریشه دار خواهد ساخت. خوف و ترس آنها را به امنیت و آرامش مبدل می کند. آن چنان که تنها مرا می پرستند و چیزی را برای من شریک نخواهند ساخت و کسانی که پس از آن، کافر شوند، فاسقند.»[1]
بدون شک حکومت، مهدی (علیه السلام) که طبق عقیده عموم مسلمین اعم از شیعه و سنی، سراسر زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد ، وقتی ظلم و جور همه جا را فراگرفته باشد، که مصداق کامل این آیه است.
« بقیه الله برای شما بهتر است، اگر ایمان داشته باشید.»[2]
ویژگیها و شاخصههای انقلاب اسلامی
انقلاب اسلامی در کنار وجوه اشتراک و تشابههایی که با سایر انقلابها (به لحاظ شرایط و عوامل پیدایش و پیروزی) دارد، ویژگیهایی خاص خود هم دارد که ماهیت ایدئولوژیک و اسلامی آن را مشخص میکند. دیدگاههای طبقاتی و لیبرالیستی که ساختارها و شرایط سیاسی و اجتماعی را منشأ انقلاب میدانند، به طور تلویحی انقلاب را ناشی از تغییرات اجتماعی میدانند و ریشهی انسانی و درونی آن را نفی میکنند، در حالی که اسلام روی فطرت انسانها و انسانیت آنها تاکید دارد.[1] این به منزلهی تاکید بر نقش اراده و انتخاب افراد است که در آیهی شریفهی « إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ »[2] به صورت یک قاعدهی اساسی برای تحولات اجتماعی ذکر شده است. یعنی در کنار عوامل مادی و اجتماعی، برای انقلاب اسلامی باید به عوامل غیرمادی و انسانی نیز توجه کرد.
1. ماهیت مکتبی و اسلامی انقلاب
مهمترین ویژگی انقلاب اسلامی، ماهیت مذهبی آن است، از این نظر، انقلاب اسلامی، انقلاب منحصر به فرد و بینظیر است. چون انقلابهای مهم جهان، به لحاظ ماهیت، یا اقتصادی و مادی بودهاند و یا سیاسی و آزادیخواهانه و حتی با جمع این دو، هیچ یک از آنها انقلابهای مذهبی نبودهاند. در حالی که در انقلاب اسلامی ایران، در کنار عوامل اقتصادی و سیاسی، ایمان و عقیده نیز وجود داشته[3] و عامل اساسی آن، اعتقاد و ایمان مردم به اسلام بود. بدین لحاظ، ماهیت اصلی انقلاب اسلامی، « اسلامی بودن » آن است، مردمی که به یک مکتب، ایمان داشته و به ارزشهای آن شدیدا دلبسته باشند، هنگامی که مکتب خود را در معرض خطر میبینند، برای جلوگیری از خطر و احیای کامل مکتب دست به قیام میزنند به اعتراف بسیاری از محققین و ناظران خارجی، ملت ایران در شرایط رفاه اقتصادی ناشی از افزایش قیمت نفت در اوایل دههی 1350 دست به انقلاب زدند و علیرغم حاکمیت طولانی استبداد، مردم هیچگاه در شعارها و راهپیماییهای خود، بحث دموکراسی و آزادیهای سیاسی را مد نظر نداشتند و قالب و چارچوب حرکت کاملا مذهبی بود و از مساجد هدایت میشد.[4]
منظور از اسلامی بودن انقلاب آن است که روح و گرایش اسلامی در مجموع و کل حرکت به چشم میخورد و ظرف آن اسلام و اسلامگرایی بود. بر همین اساس بود که جهان استکباری، ناتوان از مقابله با موج انقلاب اسلامی، تنها توجیهی که برای انحراف افکار عمومی جهان و نخطئهی انقلاب اسلامی تراشیده این بود که آن را نوعی تروریسم نامید که مولود « بنیادگرایی » است.[5]
برخلاف توجیهات استکباری، انقلاب اسلامی، انقلابی است که از همهی جهات مادی، معنوی، سیاسی، عقیدتی و …، روح و هویت اسلامی دارد و عدالتخواهی، آزادیخواهی، استقلال طلبی، رفاه مادی و … را در سایهی اسلامی و با رنگ اسلامی میخواهد. بدین لحاظ انقلاب اسلامی، یعنی راهی که هدف آن اسلام و ارزشهای اسلامی است و انقلاب و مبارزه صرفا برقراری ارزشهای اسلامی صورت میگیرد.
صفحات: 1· 2
بشارات کتب یهودیان
چون در کتاب عهد عتیق (تورات و ملحقات آن) همچون کتاب انجیل، از بازگشت و رجعت حضرت عیسی (علیه السلام) سخن به میان آمده است و این مطلب، رابطه مستقیم با ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) دارد، نگارنده نیز در ضمن بشارات ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)، فرازهایی را از تورات آورده است تا دانسته شود قوم یهود نیز همچون مسلمانان به « رجعت » و بازگشت حضرت مسیح (علیه السلام) معتقدند.[1]
اینک قسمتی از بشاراتی که در تورات و ملحقات آن آمده است را ذکر مینماییم:
1. تورات (سِفر پیدایش)
« و ابراهیم به خدا گفت: کاش اسماعیل در حضور تو زیست کند!…[خداوند به ابراهیم فرمود:] و اما در خصوص اسماعیل، تو را اجابت فرمودم. اینک او را برکت داده بارور گردانم و او را بسیار کثیر گردانم. دوازده رئیس از وی پدید آیند و امتی عظیم از وی به وجود آورم.[2]
بلا شبهه مقصود از دوازده بزرگ، اولاد بلا واسطهي اسماعيل نيستند. چه به اعتراف يهود، آنها نه بزرگي ظاهري داشتند كه سلطنت ظاهريه باشد و نه بزرگي معنوي كه نبوت يا امامت باشد.
بنابراين مقصود، دوازده امام ميباشند كه از نسل حضرت اسماعيل و سلطنت الهيه، تا قيام قيامت در قائم ايشان است و اينكه خداي تعالي اظهار عنايت خود را به اسحاق مقدم داشت، براي همين است، كه اول، نبوت و امامت را در خاندان اسحاق مقرر فرموده و بعد، در دودمان اسماعيل كه جاويد بماند و تا قيامت در اين خاندان بيايد.[3]
2. زبور داوود
« به سبب شریران، خویش را مشوش نسازد… زیرا که شریران منقطع خواهد شد و اما منتظران خداوند وارث زمین خواهند بود …[4] و اما حلمیان وارث زمین خواهند شد و از فراوانی سلامتی ملتذذ خواهند گردید … زیرا که بازوهای شریران شکسته خواهد شد و اما صالحان را خداوند تأیید میکند. خداوند روزهای صالحان را میداند و میراث ایشان ابدی خواهد بود.»[5]
صفحات: 1· 2
قبل از اینکه به بررسی ریشههای انقلاب اسلامی بپردازیم، بحث مختصری در مفهوم « انقلاب » میکنیم، در این زمینه، هم میتوان مفهوم لغوی انقلاب و مفهوم اصطلاحی آن را بیان کرد انقلاب در لغت یعنی برگشتن از حالی به حال دیگر شدن.[1]
و در اصطلاح به معنی واژگونی تمام عیار حکومت در هر کشور یا دولت و جایگزینی حاکم یا دولت جدید از طریق خشونت اطلاق گردیده است.[2] حال بعد از اینکه انقلاب را شناختیم به ریشههای آن میپردازیم و باید بگوییم ریشه انقلاب اسلامی را باید از لحاظ عقیدتی مد نظر گرفت و به آن پرداخت
ریشههای عقیدتی انقلاب
ریشه عقیدتی انقلاب اسلامی بدین معناست که برای مشروعیت قیام مردم علیه رژیم پهلوی به متون و منابع و اصول مشروع و مفاهیم دینی متوسل شویم و سعی کنیم مبانی جواز قیام علیه حاکم ظالم و حق خروج بر نظام را از این منابع استخراج کنیم، زیرا وقتی بحث از اسلامی بودن انقلاب میکنیم، مستقیما معطوف به این معنی هستیم که محرک انقلاب اسلامی، از متن اعتقادات مردم بود و مردم برای توجیه حرکت خود به اسلام استناد کردند و به عنوان یک وظیفه و تکلیف شرعی وارد مبارزه علیه رژیم شاه شدند. از آنجا که جامعه و اعمال دیگران در سرنوشت انسان دخیل است، انسان مسلمان همواره باید ناظر و مراقب اوضاع و احوال اطراف خود باشد و در همین راستا، قرآن امر به معروف و نهی از منکر را جزو فرایض اجتماعی مسلمانان قرار داده و مستقیما آنها را به ورود در فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی به عنوان جزیی از زندگی انسان دعوت میکند. از آنجا که انسان از دیدگاه قرآن، خلیفه خدا در زمین و مسئول استقرار حاکمیت الهی در زمین است باید زمینه و شرایط لازم برای این حاکمیت را فراهم کند. در راستای رسیدن به این هدف باید امکانات و لوازم مقتضی را فراهم آورند و در این راستا قرآن مبارزه با باطل و طرفداری از حق، مبارزه با دشمن خدا، جهاد در راه خدا، مبارزه برای استکبارزدایی و نفی سلطه و استبداد را متذکر شده و دعوت به قیام و انقلاب جزو اصول قرآنی است که در تاریخ سیاسی مسلمین نقش ایفای کرده است.[3]
1. عمید، حسن، فرهنگ عمید، انتشارات جاوید، ص 1480
2. بابایی، غلامرضا، فرهنگ سیاسی آرش، آشیان، ص 112
3. نجفی، موسی، تاملات سیاسی در تاریخ تفکر اسلامی (مجموعه مقالات)، شماره 34، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ص 296ـ287
ماهیت انقلاب اسلامی
وقایع و حوادث اجتماعی و تاریخی همانند پدیدههای طبیعی از نظر ماهیت با یکدیگر اختلاف دارند. همه نهضتهای تاریخی را نمیتوان از نظر ماهیت یکسان دانست. هرگز ماهیت انقلاب اسلامی صدر اسلام با ماهیت انقلاب کبیر فرانسه و یا انقلاب اکتبر روسیه یکی نیست.
تشخیص ماهیت یک نهضت از راههای مختلف ممکن است صورت گیرد: از راه افراد و گروههائی که بار نهضت را به دوش میکشند از راه علل و ریشههائی که زمینه نهضت را فراهم کرده است از راه هدفهائی که آن نهضت تعقیب میکند از راه شعارهائی که به آن نهضت قدرت و حیات و حرکت میبخشد …
نهضت کنونی ایران به صنف و طبقه خاصی از مردم ایران اختصاص ندارد نه کارگری است نه کشاورزی نه دانشجوئی نه فرهنگی و نه بورژوازی. در این نهضت غنی و فقیر مرد و زن شهری و روستایی طلبه و دانشجو پیلهور و صنعتگر کاسب و کشاورز روحانی و آموزگار باسواد و بیسواد یکسان شرکت دارند. یک اعلامیه که از طرف مراجع بزرگ عالیقدری که نهضت را رهبری میکنند صادر میشود در سراسر کشور و در میان عموم طبقات طنین یکسان میافکند طنینش در شهر همان قدر است که در روستا در اقصی نقاط خراسان و آذربایجان همان آهنگ را دارد که در جو دانشجویان ایرانی دورترین شهرهای اروپا یا آمریکا مظلوم و محروم را همان اندازه به هیجان میآورد که برکنار مانده را استثمار نشده در همان حد احساس ضد استثمار پیدا میکند که استثمار شده.
این نهضت یکی از صدها واقعیتهای عینی تاریخی است که بیپایگی نظریه مفسران مادی تاریخ و طرفداران ماتریالیسم تاریخی را که اقتصاد را زیربنای جامعه معرفی میکنند و هر جنبش اجتماعی را انعکاسی از تضادهای طبقاتی میدانند و همواره دست توسلشان به سوی دامن کشدار درگیریهای مادی و تضادهای دراز است و همه راهها را به « شکم » منتهی میفرمایند برملا میکند.
صفحات: 1· 2
تعداد امامزادگان شايسته تعظيم و تجليل در «دار الايمان قم»كه بر فراز قبور مطهرشان گنبد و سايبان هستبه چهارصد نفرمىرسد.
در ميان اين چهار صد اختر تابناكى كه در آسمان قم نورافشانى مىكنند، ماه تابانى كه همه آنها را تحت الشعاع انوار درخشان خود قرار داده، تربت پاك شفيعه محشر، كريمه اهل بيت پيمبر(عليهم السلام)، دخت گرامى موسى بن جعفر، حضرت معصومه(س)مىباشد.
پژوهشگر معاصر، علامه بزرگوار، حاج محمدتقى تسترى، مولف قاموسالرجال مىنويسد: «درميان فرزندان امام كاظم(ع) با آن همه كثرتشان بعد از امامرضا(ع)، كسى همسنگ حضرت معصومه(س) نمىباشد. » محدث گرانقدرحاج شيخ عباس قمى به هنگام بحث از دختران حضرت موسى بن جعفر(ع)، مىنويسد: «برحسب آنچه به مارسيده، افضل آنها سيده جليله معظمه، فاطمهبنت امام موسى(ع)، معروف به حضرت معصومه(س) است.» بررسى شخصيت برجسته و فضايل گسترده حضرت معصومه(س) در اين صفحات نمىگنجد. در اين نوشته به برخى از ويژگيهاى آن خاتون دوسرااشاره مىكنيم:
1- شفاعت گسترده
بالاترين جايگاه شفاعت، از آن رسول گرامى اسلام است كه در قرآن كريم از آن به «مقام محمود» تعبير شده است. و گستردگى آن باجمله بلند: (ولسوف يعتيك ربك فترضى) بيان گرديده است. همانا دو تن ازبانوان خاندان رسول مكرم شفاعت گسترده اى دارند كه بسيار وسيع و جهان شمول است و مىتواند همه اهالى محشر را فراگيرد:
1- خاتون محشر، صديقه اطهر، حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها.
2- شفيعه روزجزا، حضرت فاطمه معصومه(س).
در مورد شفاعت گسترده حضرت زهرا سلام الله عليها همين بس كه شفاعت، مهريه آن حضرت است و به هنگام ازدواج پيك وحى طاقه ابريشمى از جانب پروردگار آورد كه در آن، جمله «خداوند مهريه فاطمه زهرا را شفاعت گنهكاران از امت محمد(ص) قرار داد.» باكلك تقدير نقش بسته بود.
اين حديث از طريق اهل سنت نيز آمده است.
بعد از فاطمه زهرا سلام الله عليها از جهت گستردگى شفاعت،هيچ كس و حد اقل هيچ بانويى به شفيعه محشر، حضرت معصومه دخت موسى بن جعفر سلام الله عليها نمىرسد، كه امام به حق ناطق، حضرت جعفر صادق(ع) در اين رابطه مىفرمايد: «تدخل بشفاعتها شيعتناالجنه باجمعهم»: «با شفاعت او همه شيعيان ما وارد بهشت مىشوند.»
2- عصمت
بر اساس روايتى كه مرحوم سپهر در «ناسخ» از امام رضا(ع)روايت كرده، لقب «معصومه» را به حضرت معصومه، امام هشتم اعطا كرده اند. طبق اين روايت امام رضا(ع) فرمود: «من زار المعصومه بقم كمن زارنى» «هركس حضرت معصومه را درقم زيارت كند، همانند كسى است كه مرا زيارت كرده باشد.» اين روايت را مرحوم محلاتى نيز به همين تعبير نقل كرده است.با توجه به اين كه عصمت به چهارده معصوم(عليهم السلام) منحصرنيست، بلكه همه پيامبران، امامان و فرشتگان معصوم هستند.و علت اشتهار حضرت رسول اكرم، فاطمه زهرا و امامان(عليهمالسلام) به «چهارده معصوم» آن است كه آنها علاوه بر مصونيت ازگناهان صغيره و كبيره، از «ترك اولى» نيز كه منافات با عصمت ندارد، پاك و مبرا بودند.
مرحوم مقرم در كتابهاى ارزشمند: «العباس» و «على الاكبر» دلائل عصمت حضرت ابوالفضل و حضرت علىاكبر(عليهماالسلام) را بر شمرده است. و مرحوم نقدى در كتاب«زينب الكبرى» از عصمت حضرت زينب سلام الله عليها سخن گفته است. و مولف «كريمه اهلبيت» شواهد عصمت حضرت معصومه(س)را بازگو نموده است.
و با توجه به اين كه حضرت معصومه(س) نام شريفشان «فاطمه»است و در حال حيات به «معصومه» ملقب نبودند، تعبير امام(ع)دقيقا به معناى اثبات عصمت است، زيرا بر اساس قاعده معروف:«تعليق حكم به وصف مشعر بر عليت است» دلالت حديث شريف برعصمت آن بزرگوار بى ترديد خواهد بود.
صفحات: 1· 2