من آرزو کردم ...
08 اسفند 1393 توسط ذره و آفتاب
من آرزو کردم …
من آرزو کردم برایت یار باشم
آقا نمیخواهم بدوشت بار باشم
یوسف خریدن نیست در اندازه ی من
اینجا دویدم گرمی بازار باشم
دیگر حرامم باد خواب صبح جمعه
pan style="color: #0000ff; font-family: tahoma,arial,helvetica,sans-serif; font-size: small;">خوب است وقت دیدنت بیدار باشم
تا آخر عمر از تو میخوانم که شاید
بین سپاهت میثم تمار باشم
یک لحظه هم نگذار من بی تو بمانم
دیگر نمیخواهم پی اغیارباشم
هرشب سحرها را به یادت سرنمودم
تا همنشین محفل دلدارباشم
آقا بیا آقا بیا … آقا کجایی؟
ناچار بودم که در این تکرار باشم
بیچاره ی عشق توام الحمدالله
شادم از اینکه بهر تو ناچار باشم
وقتی طبیب دردهای ناعلاجی
من نذر کردم تا ابد بیمار باشم
****
چشمم به یاد کربلا لبریز اشک است
سخت است دور از مرقد دلدار باشم
شاعر : حسین رحمانی
برگرفته از وبلاگ دل تنگ امام زمان (عج) - deltang.blog.ir