فاطمه سلام الله علیها در بستر بیماری
فاطمه سلام الله علیها در بستر بیماری:
خبر بیماری دخت رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم در مدینه پیچید و مردم از آن آگاه شدند شکوه زهرای بتول سلام الله علیها از بیماری غیر قابل مداوا نبود، بلکه از حادثه فشار بین در و دیوار و شکسته شدن استخوان سینه و سقط جنین و خوردن سیلی به صورت، شکوه داشت.
همهی این موارد در وفات حال آن مخدره و بازماندن از انجام وظایفش دست به هم داد. همسر مهربانش (علی) با کمک اسما بنت عمیس پرستاری از آن بانو را بر عهده داشت.[1]
امام سجاد علیه السلام از پدر بزرگوارش امام حسین علیه السلام روایت میکند که فرمود:
« هنگامی که حضرت فاطمه دخت یگانهی رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم در بستر بیماری افتاد به حضرت علی علیه السلام وصیت نمود که بیماری او را محرمانه بدارد و کسی را از جریان آگاه نسازد. حضرت علی علیه السلام خود از او پرستاری میکرد و اسماء در این کار او را یاری مینمود و او نیز بیماری آن بانوی گرانمایه را پوشیده میداشت.[2]
پس از آن رویدادهای تلخ و ناگوار و امواج رنجها و مصیبت ها حضرت فاطمه سلام الله علیها روز به روز بر شدت بیماری او افزوده میشد و در برابر رویدادهای سفارش نمود کسی از حال وی باخبر نشود. زیرا در این شرایط حساس حتی از دیدن افراد احساس رنج و ناراحتی میکرد.[3]
فاطمه زهرا در آخرین لحظات عمر خود به بستر خویش که میان خانه گسترده شده بود منتقل گردید و رو به قبله آرمید. روایت شده وقتی لحظهی وفات آن حضرت نزدیک شد به اسماء فرمود: در زمان رحلت پیامبر جبرئیل برایش کافوری از بهشت آورد پدر قسمتی از آن را برای من قرار داد و سپس فرمود باقیمانده حنوط پدرم را از فلان جا بیاور و بربالین سرم قرار بده. و سپس برای نماز وضو گرفت و فرمود: عطری که بدنم را با آن خوشبو میکردم برایم بیاور و پس وضو گرفت و پس با همان لباس در بستر خوابید و به اسما فرمود:
لحظهای منتظرم بمان و پس صدایم بزن، اگر پاسخت را ندادم بدان که بر پدر بزرگوارم وارد شدهام و علی را خبر کن. فاطمه در حالت احتضار بر رسول خدا و جبرئیل درود و سلام فرستاد و سپس فرمود از آسمانیان را میبینم که پدرم و جبرئیل هستند که میفرماید: دخترم نزد من بیا. و آن گاه چشمان مبارکش را گشود و فرمود سلام و درود بر تو ای گیرنده روح آدمیان در قبض روح شتاب کن و آن را به سختی مگیر و پس چشمان خود را بست و دست و پاهایش را به سمت قبله دراز کرد. پس از لحظاتی اسما او را صدا زد پاسخی نشنید پوشش را از چهره دخت رسول خدا کنار زد دی فاطمه از دنیا رفته است.
در بیان وفات آن حضرت است که در روز وفات آن حضرت اختلاف بسیار است و اظهر نزد احقر آن است که وفات آن حضرت در سیم جمادی الاخر واقع شده، چنان که مختار جمعی از بزرگان علماء است و بقای آن حضرت پس از پدر بزرگوار خود نود و پنج روز بوده است. و اگر چه وارد شده است که مدت زندگی آن حضرت بعد از پدر هفتاد و پنج روز بوده است و لکن خوب است که به هر دو عمل شود در اقامه مصیبت و عزای آن حضرت چنان که فعلا معمول است.[4]
صفحات: 1· 2