سالروز تخریب بقیع
سالروز تخريب غمبار حرم اهل بيت در قبرستان بقيع/ وهابيت يا صهيونيسم اسلامي!؟
حادثه اي در نود سال پيش يعني هشتم شوال 1344 رخ داد که در آن روز، وهابي با پشتيباني نظامي و سياسي آل سعود، مردم را با زور اسلحه جمع کرده و به سوي بقيع حرکت دادند و هر چه گنبد و ضريح در آن بود ويران کردند. وهابي ها از ترس عواقب کار خود، از تخريب حريم نبوي خودداري کردند؛ اما دايره جنايت آنها به بقيع محدود نشد و هر چه قبر و بارگاه که در مکه و مدينه و اطراف آنها مانند احد وجود داشت را با خاک يکسان کردند.
اين جنايت جگرسوز در همان مقطع متوقف نشد و آنها در هر فرصتي که يافتند چه در جولانگاه خود يعني عربستان و چه در بيرون آن مانند عراق و سوريه، اين اقدام ددمنشانه خود را تکرار کردند؛ تخريب بارگاه امام هادي و امام عسگري عليهماالسلام در 23 محرم شش سال پيش و نيز تخريب قبور مطهر صحابي رسول خدا صلي الله عليه و آله در سوريه همگي فجايعي هستند که به دست اين فرقه صورت پذيرفت. ولي چرا و با چه هدفي اين جنايتها يکي پس از ديگري خلق مي شوند؟ جنايتهايي که هر کدام داغي جگرسوز بر جان مسلمانان جهان مي نشاند و حتي غير مسلمانان را هم که تقدسي براي اين مکانها قائل نيستند در بهت و حيرت فرو ميبرد که چطور يک عده به نام مسلمان، آثار کهن خودشان را اينگونه نابود کرده و از بين مي برند؟!
در پاسخ به اين سوالات که با حجم گسترده به سوي وهابيتِ معدود، گسيل است؛ علماي آنها رواياتي مجعول و بي اعتبار و گاه بي ربط تحويل مي دهند که نقدهاي کارشناسي آنها در سايتها و کتابهايي که علماي شيعه و حتي سني نوشته اند فراوان موجود است.
اما با نگاهي دقيق تر و جامع نگرتر روشن مي شود که تمام اين ادعاها، روايت تحويل دادن ها و آيه خواندن ها، دليل تراشي براي پنهان کردن عقبه اي است که تلاش مي کنند از پرده برون نيفتد.
آن عقبه و زيربنايي که وهابيت امروز دست و پا مي زند کسي به آن پي نبرد و خود در مقام سخن و قلم، شديدا منکر آن است؛ اما دم خروسش از رفتار آنها بيرون زده است، انديشه صهيونيستي نهفته در زيربناي فتواها و رفتارهاي آنهاست. اين نکته ايست که اگر به آن توجه شود ديگر چنين رفتارهايي آن هم از يک به اصطلاح مسلمان سوال برانگيز نخواهد بود و دانسته مي شود که فتواها و کشتارها و تخريبها از کجا آب ميخورد و با چه هدفي صورت مي پذيرد.
«صهيونيسم» به لحاظ لغوي از صهيون که نام يکي از تپه هاي باستاني بيت المقدس است گرفته شده است و در اواخر قرن نوزدهم براي توصيف حرکت ملي گرايانه(!!) قوم يهود به کار گرفته شد. صهيونيسم همزمان با تشکيل نخستين کنگره صهيونيسم در سال 1897 که با تلاش فراوان تئودور هرتزل در شهر بال سوئيس تشکيل گرديد، صورت عملي به خود گرفت و در همين کنگره بود که صهيونيسم تلاش کرد تا براي مردم يهود، وطني(!!) در فلسطين ايجاد نمايد که به وسيله قانون عمومي (حکومت) حفظ شود.
صهيونيسم را مي توان در قالب دو جريان صورتبندي کرد: صهيونيسم يهودي و صهيونيسم غير يهودي که قسم دوم خود شامل جريانات ديگري است که هدف همه آنها کمک به صهيونيسم يهودي براي رسيدن به اهداف نامشروع خود است.
از قسم دوم مي توان مسيحيت صهيونيسم را نام برد که يک جريان افراطي مسيحي است. اين جريان با تکيه بر تفاسير تحت اللفظي از متون کتاب مقدس خواهان تحقق پيشگويي هاي کتاب مقدس بر اساس عقايد تقدير گرايانه خويش است تا از اين طريق زمينه را براي ظهور مسيح عليه السلام در آخر الزمان فراهم آورد.
به اعتقاد اين گروه، خداوند مقرر کرده است که بشر بايد هفت مرحله را از سر بگذراند تا به بازگشت دوم حضرت مسيح ع ختم شود. سه مرحله از اين مراحل عبارتند از :
1. بازگشت يهوديان به فلسطين.
2. ايجاد دولت يهود و بناي مجدد معبد سليمان.
3. واقعه آرماگدون يا حارمجدون در محلي به نام مجدو در 55 مايل شمال بيت المقدس که به نابودي کامل دشمنان خدا خواهد انجاميد.[1]
آنچه امروز با نگاه عالمانه به تاريخچه پيدايش فرقه وهابيت که گوشه هايي از آن را مي توان در کتاب خاطرات مستر همفر و نيز فتاوا و رفتار آنها مي توان مشاهده کرد هماهنگي کامل اين فرقه با برنامه هاي صهيونيسم و تلاش براي رسيدن آنها به اهدافشان است.
بي ترديد فتواهايي که شيوخ آنها مي دهند و اعمالي که از پياده نظام آنها سر مي زند همه، صاف کردن جاده صهيونيسم ها براي دستيابي به اهدافشان است.
بر کسي پوشيده نيست که بزرگترين مشکل صهيونيست از آغاز پيدايش تا کنون، انديشه اسلامي و مسلماناني هستند که به آن باور دارند. آن هم اسلامي که ظلم و تجاوز را بر نمي تابد و خود را محدود به مرزهاي جغرافيش نمي داند؛ هم با ايران کار دارد و هم با غزه و لبنان و هم با سوريه و مصر و عراق.
نظريه پردازان صهيونيست سالهاست به اين نتيجه رسيده اند که اين اسلام را بايد با استفاده از خودش نابود کرد و توپ و تفنگ چاره آن را نخواهد کرد؛ زيرا انديشه و باور را نمي توان با اين چيزها از بين برد و نابود کرد. براي همين، فرقه اي ساختند با انديشه اي خاص تا فتوا دهد و کار کند آنگونه که آنها مي خواهند.
آنچه خار چشم آنها و تير بر قلبشان بود و هست اسلام ناب و در رأس آن باور شيعي است. براي همين دو برنامه نوشتند که يکي براي عالم اسلام و ديگري مخصوص شيعيان.
در برنامه اول مي بايست هويت تاريخي اسلام با تخريب و تحريف آثار اسلامي نابود مي شد که واقعه هشتم شوال و تخريبهاي مکرر بعد از آن به بهانه هاي گوناگون از حرام بودن گرفته تا توسعه و مانند آن همه و همه با همين هدف انجام شد و مي شود.
در اين برنامه مي بايد مردم دنيا از اسلام متنفر شوند تا مبادا کسي به آن گرايش پيدا کرده و بر تعداد پيروان آن افزوده شود. براي اين منظور، به وهابيت مأموريت دادند تا فجيع ترين صحنه هاي قتل و وحشيانه ترين کشتارها را که حتي از حيوانات درنده هم ديده نشده خلق کند آن هم جلوي دوربين هايي که صاحب رسانه هايشان همين صهيونيزم ها هستند تا آن صحنه هاي هولناک به صورت مستقيم و غير مستقيم در معرض ديد مردم جهان قرار گيرد در حالي که آن جانيان و قاتلانِ بي رحم، قرآن مي خوانند و سر مي برند و مي سوزانند و پاره پاره مي کنند تا هر بيننده اي بترسد از اسلام و متنفر شود از آن قرآني که اينها مي خوانند و از شنيدن اسلام لرزه بر اندام خودش و خانواده اش بيفتد تا چه رسد بخواهد قرآني بخرد و بخواند و به اسلام گرايش پيدا کند.
چهره هايي هم که از مسلمانان به تصوير مي کشند همين چهره هايي است که از وهابي ها نشان مي دهند؛ ريش هايي بلند و ژوليده، سر و وضعي کثيف و نامرتبط با اسلحه اي به دست و يا کمربندي انفجاري به کمر و مانند آن که جز هراس و انزجار چيزي در ذهن بيننده نمي نشاند و اين همان هدفي است که صهيونيست به دنبال آن است.
در برنامه مخصوص شيعه هم نياز به بيان مفصل نيست هر آنچه امروز نسبت به شيعه و شيعيان روا مي دارند و با پولهاي نفت عربي و سياستهاي صهيونيستي در جريان است همگي با همين مبنا و معنا قابل فهم است. حمله به باورها و شرک دانستن هر آنچه شيعه با دليل معتبر به آن معتقد است از توسل و زيارت گرفته تا برگزاري اعياد و مناسبتها.
فتواهايي که کشتن شيعياني که شهادتين ميگويند و رو به کعبه نماز ميخوانند را واجب ميداند و حکم به تخريب مساجد و زيارتگاهاي اولياي الهي ميدهد؛ مکانهايي که تا همين نود سال گذشته در معرض ديد تمام علماي اسلام شيعه و سني بود و قابل احترام براي همه، توجيه معقول و قابل پذيرشي جز اين ميتواند داشته باشد که همه اينها دستور به نابودي اسلام با ظاهر اسلامي است که اتاق فکر سران صهيونيست صادر شده است؟
پي نوشت:
[1] ر.ک به مقاله «در آمدي بر زمينه هاي پيدايش و مباني عقيدتي مسيحيت صهيونيستي»، احمد دوست محمدي، فصلنامه سياست، ش 1، بهار 1388
منبع: تبيان