باورم شد که شهادت هنر مردان خداست ...
پیام شهدا
من آنروز در وصيت نامه ام مي نوشتم: خواهرم حجاب تو بر عليه دشمن از خون من موثر تر است، بعضی ها امروز
حتي در پروفايل شان مي نويسند: هميشه به روز هستم، دوره و زمانه عوض شده و عشق من مدگرايي و تقليد
از غربي هاست !چادر را تجربه نکرده ام، قديمي است!
من آنروز در بيسيم از بچه هاي پشتيبان مي خواستم از طرفم براي دشمن نخود و آجر و سنگ ( آتش) بفرستند،
بعضي ها امروز به هر ناشناسي مي گويند: برايم شارژ بفرست!
من آنروز مشامم از بوي دود و باروت پر بود و براي رسيدن به هدفم، از آن لذت مي بردم، بعضي ها امروز از بوي
الکل در انواع ادکلن هاي خارجي!
من آنروز خشاب و اسلحه ام را براي نابودي دشمن در بغل گرفته بودم و بعضي ها امروز سگ هاي نجس تزئيني
گران قيمت را !
من آنروز در جبهه، اوقات فراغتم را در چاله هايي، قرآن و دعا مي خواندم، اسغفار مي کردم و لذت مي بردم،
بعضي ها امروز در چت رو م ها به دنبال عشق ناشناس و گمشده ساعتها به بطالت، پرسه مي زنند و روم عوض
مي کنند!
من آنروز در هنگام عمليات، در گوشي بيسيم، يا زهرا (س) و يا حسين(ع) مي گفتم و بعضي ها امروز در گوشي
خود، از نفس، عشق، ناز و فدايت شوم به نامحرم و ناشناس!
من آنروز در خط، يک دست لباس خاکي داشتم وبا آن احساس غرور، زيبايي و عزت کرده و شکر خدا مي گفتم،
بعضي ها امروز لباس هاي رنگارنگ خارجي و صورتي تزئين شده اما خود انگاره اي زشت که هيچگاه با تغيير مد،
از خودشان راضي نمي شوند!
من آنروز با ذکر استغفرالله وقت مي گذراندم و بعضي ها امروز با دکمه هاي بيجان موبايل براي اس ام اس هاي
عاشقانه جديد و يا کليدهاي کيبورد براي ارسال پي ام هاي عمومي دعوت به دوستي با نامحرمان در چت روم ها!
من آنروز باد گيرم را تا روي دست و پا مي کشيدم تا شيميايي نشوم و براي دفاع توان داشته باشم، بعضي ها
امروز شلوار و مانتوي کوتاه را انتخاب کرده اند که رهگذران را هم آلوده کنند!
من آنروز در خط مقدم حتي مراقب عطسه هايم بودم که حضور گروهانم را به دشمن راپرت ندهم، بعضي ها امروز
بي واهمه در خيابان قه قه مي زنند و با بزک وآرايش و البسه رنگارنگ، جلب تو جه نامحرم کرده و مي گويند: مرا
نيز به حساب آوريد، آدمم!
من آنروز قبل از عمليات از حلاليت خواهي از همرزمانم و بعد از عمليات، از شکر خدا و ياد دوستان شهيدم صحبت
مي کردم و بعضي ها امروز از پايان سريال هاي عاشقانه فارسي وان و من و تو و مارک نوشيدني هاي سر ميز آنها!
من آنروز بعد از عمليات از بلندگوهاي گوشه و کنار خط، بهر نبردي بي امان … را مي شنيدم، و بعضي ها امروز با
سيستم گوش خراش ماشين بابا، آهنگ هاي رپ با الفاظ رکيک به محارم!
من آنروز از اطلاعات شخصي خود و دسته و گروهانم مراقبت مي کردم تا دشمن از آن سوء استفاده نکند، بعضي
ها امروز حتي مشخصات و عکس هاي شخصي و خانوادگي شان را بي پروا در فيس بوک و توئيتر منتشر کرده تا
نامحرمان و بيگانگان هم آن را ببينند!
من آنروز در خط مقدم ساعت ها بيدار مي ماندم تا دشمن غافلگيرمان نکند بعضي ها امروز ساعتها براي ملاء عام
و مد نمايي، خود را تزئين مي کنند تا با کار کم بهاي خود، نامحرمان را غافلگير کنند!
من آنروز به شوق شرکت در عمليات يا به ياد همسنگران شهيدم اشک مي ريختم و قصد انتقام از دشمن را
داشتم، بعضي ها امروز براي شکستهاي عشقي شان افسرده اند و قصد انتقام از تمام آدمها و زمين و زمان را دارند!
من آنروز سرنگ ضد شيميايي بر بدن خود شليک مي کردم، بعضي ها امروز، گونه بر رخ خود تزريق ميکنند تا مبادا
حقير باشند، و شايد بيشتر به چشم نامحرم بيايند!
من آنروز خواب را بر چشمانم حرام مي کردم تا ذليل حمله غافلگيرانه دشمن نشوم، بعضي ها امروز خواب را با
نگاه به مانيتور کوچک موبايل براي اعلام تعهد باطل به نامحرم، بر خود حرام کرده اند!
نه! اين قرارمان نبود! ما رفتيم تا شما نيز راهمان را ادامه دهيد، رفتيم تا امنيت امروز را به ارمغان بياوريم و تو
عفت و حجاب فاطمي را بر گزيني! رفتيم تا دشمن، نتواند حياي شما را به بي حيايي تبديل کند، رفتيم تا اطاعت
کنيم از قرآن و رسول و اولي الا مر، تو هم مراعات کن! بر گرد و اندکي بيانديش؛ … ما خون دلها خورده ايم!
بسیجی شهید مهدی کاظم تبار
ولادت : ۱۳۴۶
شهادت:۶۶/۱/۱۸
محل تولد : مازندران - امیر کلا
محل شهادت : کربلای ۸،شلمچه