دلنوشته: عطش انتظار
31 مرداد 1392 توسط ذره و آفتاب
عطش انتظار
کنار برکه دلم منتظر آمدنت بودم
خیلی نشستم ولی نیامدی
برایت از عشق گفتم باز نیامدی
اشک غم در چشمانم حلقه بست
چه دلگیر است هوای بی تو بودن
چقدر تحمل کنم هق هق تلخ تنهایی را
من که در سکوت مرگ بار زمان اینگونه منتظرت بودم و هستم
دلم سخت گرفته است !!!!!!
همه هستند ولی در نبود تو هیچ کس نیست
مولای من دریابم که با نیامدنت قلبم سخت شکسته است
به قلم: لیلا عبادی، طلبه پایه سوم